کودکی که به اذن خدا زبان به حق گشود
در سال ششم هجری میان پیامبر و کفار مکه قرار دادی امضا شد که در آن هر دو طرف صلحی به مدت ده سال را پذیرفته بودند دو سال از این پیمان گذشته بود که روزی یکی از کفار همپیمان قریش با سرودن شعری توهین آمیز بر پیامبر اسلام اهانت کرد. این عمل بر قبیله خُزاعه که همپیمان پیامبر بودند گران آمده و موجب درگیری میان دو طرف گردید،ابوسفیان به ناچار برای میانجیگری نزد امیرمؤمنان، علی علیه السلام رفت و از او خواست که پیش پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم شفاعت نماید.
علی علیه السلام در جواب فرمود: پیامبر خدا با شما پیمانی بست و هرگز از پیمانش برنمیگردد... در این هنگام، حضرت فاطمه علیهما السلام در پشت پرده ایستاده بود و امام حسن علیه السلام که کودک چهارده ماههای بیش نبود پیش او بود، ابوسفیان خواست که حضرت فاطمه(س) اجازه دهد امام حسن،علیه السلام نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از ابوسفیان شفاعت کند. با شنیدن این سخن، امام حسنعلیه السلام نزد ابوسفیان رفت و با یک دست بر بینی او و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند او را به زبان آورد تا بگوید:
« ای ابوسفیان! بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، تا من (برایت) شفاعت کنم.»
علی علیه السلام فرموند:
« سپاس و ستایش خداوندی را که در خاندان محمدصلی الله علیه و آله و سلم از میان خودشان کسی را مانند یحیی بن زکریاصلی الله علیه و آله و سلم قرار داد.»
(که در کودکی به اذن خدا زبان به حق گشود) و آیه 12 سوره مریم را تلاوت نمود.
. علامة مجلسی؛ بحار الأنوار، بیروت، دار صادر، ج 43، ص 326»نظرات شما: نظر