سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را بجویید که آن رشته میان شما و خداوند است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

کلام عشق

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام              خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود                وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت                      قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
ناله می کردم ولیکن بی جواب               تشنه بودم تشنه یک جرعه آب
بالش زیر سرم از سنگ بود                   غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
خسته بودم هیچ کس یارم نشد              زان میان یک تن خریدارم نشد
هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت         سوره حمدی برایم خواند و رفت
نه شفیقی نه رفیقی نه کسی                   ترس بود و وحشت و دلواپسی
آمدند از راه نزدم دو ملک

تا بحال در مورد شباهت و تفاوت بین مرگ وخواب فکر کردید؟ایا تفاوت یا شباهتی است؟
همان طور که انسان در خواب متوجه چیزهایى است، در مرگ و پس از مرگ نیز متوجه چیزهاى بیشترى مى شود.
 مرگ و خواب، شباهت بسیارى با هم دارند، ولى یک تفاوت عمده و اساسى میانشان هست که آنها را از هم جدا مى سازد و آن این که خداوند هم در مرگ و هم در خواب روح انسان را قبض مى کند، امّا در مرگ دیگر روح به بدن باز نمى گردد و دستگاه مغز انسان تعطیل مى شود، ولى در خواب، فقط بخشى از دستگاه مغز تعطیل مى شود و روح دوباره به بدن باز گردانده مى شود: (اللَّهُ یَتَوَفَّى الاَْنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِى قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الاُْخْرَى إِلَى أَجَل مُّسَمًّى)(1); خداوند ارواح را به هنگام مرگ به تمامى باز مى ستاند و ارواحى را که نمرده اند نیز به هنگام خواب مى گیرد; سپس ارواح کسانى را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده، نگه مى دارد و ارواح دیگرى را [که باید زنده بمانند]تا سرآمد [وقت]معیّنى باز مى گرداند.
پس خواب برادر مرگ و شکل ضعیفى از آن است. از امام جواد(ع) سؤال شد مرگ چیست؟ فرمود: مرگ همان خوابى است که هر شب به سراغ شما مى آید، جز این که مدّتش طولانى است و انسان از آن بیدار نمى شود تا روز قیامت.(2)
اما: چنان که انسان در خواب چیزهایى را متوجه مى شود، پس از مرگ ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی : نفس، روح، مرگ، خواب، برادر، گور، مغر انسان، جسم

  • ::: جمعه 90/2/16 ::: ساعت 11:7 صبح :::   توسط علی عرب فیروزجائی 
    نظرات شما: نظر

     

    آثار دعا

     شرح آثار دعا در زندگی فردی و اجتماعی چیست

    1-نزدیکی به خدا:

    «دعا موجب کمال نفس و قرب به خداست. امام صادق (ع) می‌فرماید: هیچ گاه دعا را ترک نکنید، زیرا عملی را پیدا نمی‌کنید که مانند دعا موجب نزدیکی به خدا باشد.» (1)

    حضرت در جای دیگر می‌فرماید: « نزد خدا مقاماتی است که بدون دعا و درخواست کردن کسی به آن نمی‌رسد.» (2)

    2-شناخت خدا:

    دعا درس تمام عیار خدا شناسی و کلاس توحید و عرفان است.

    وقتی نام‌های پروردگار مانند رحمان و رحیم و سمیع و بصیر را به زبان جاری می‌کنیم، اولاً توجه می‌کنیم که پروردگاری مهربان و شنوا و بینا و آمرزنده داریم، در نتیجه امیدوار به رحمت و آمرزش او می‌شویم. 

     ثانیاً دعا کننده سعی می‌کند صفات خدایی را در خود ایجاد و تقویت نماید. نیز کوشش می‌کند با همگان مهربان و باگذشت باشد. با دعا انسان از یک سو به مبدأ و معاد متصل می‌شود و از سوی دیگر فقر و نیاز ذاتی او ظاهر می‌گردد.

    3- سرکوبی نفس:

    نیایش‌گر با ایستادن در پیشگاه حق و با توجه به کبریایی او، در خود، خضوع و خشوع احساس می‌کند و خدا را به بزرگی یاد می‌کند. فقط دعا است که فروتنی توأم با مناعت و عزت نفس می‌آورد.

    4-یاد خدا:

    در دعاهای وارده نمی‌توان دعایی را یافت که از ذکر و یاد خدا خالی باشد. بعضی از اهل معرفت گفته‌اند: انسان در دعا و سؤال از خداوند باید حاجت و خواسته‌اش را وسیله ذکر قرار دهد، نه آن که ذکر را وسیله حاجت، یعنی حاجت باید مقدمه برای ذکر باشد. (3)

    5-درک لذت سخن گفتن با محبوب:

    مؤمن با دعای خویش، لذت مکالمه با محبوب را ادراک می‌کند. افتخاری بالاتر از این نیست که بنده بدون واسطه با معبود خود درد‌ دل کند. در این صورت است که دعا کننده حاجتش را از یاد می‌برد. امام صادق (ع) می‌فرماید:« هر گاه دعا کردم و مرا اجابت کرد، عرض حاجت خود رافراموش کردم، چون اجابت کردن حق تعالی، اعظم و اجل است ،اگر چه بنده از خدا جمیع نعمت های ابدی بهشت را بخواهد.» (4)

    6-پاکی و پاکیزگی:

    دعا کننده در موقع دعا، بایدادامه مطلب...




    ::: سه شنبه 88/8/19 ::: ساعت 9:18 عصر :::   توسط علی عرب فیروزجائی 
    نظرات شما: نظر

     

    آثار دعا شرح آثار دعا در زندگی فردی و اجتماعی

    آثار دعا عبارتنداز

    1-نزدیکی به خدا:

    «دعا موجب کمال نفس و قرب به خداست. امام صادق (ع) می‌فرماید: هیچ گاه دعا را ترک نکنید، زیرا عملی را پیدا نمی‌کنید که مانند دعا موجب نزدیکی به خدا باشد.» (1)

    حضرت در جای دیگر می‌فرماید: « نزد خدا مقاماتی است که بدون دعا و درخواست کردن کسی به آن نمی‌رسد.» (2)

    2-شناخت خدا:

    دعا درس تمام عیار خدا شناسی و کلاس توحید و عرفان است.

    وقتی نام‌های پروردگار مانند رحمان و رحیم و سمیع و بصیر را به زبان جاری می‌کنیم، اولاً توجه می‌کنیم که پروردگاری مهربان و شنوا و بینا و آمرزنده داریم، در نتیجه امیدوار به رحمت و آمرزش او می‌شویم.

     ثانیاً دعا کننده سعی می‌کند صفات خدایی را در خود ایجاد و تقویت نماید. نیز کوشش می‌کند با همگان مهربان و باگذشت باشد. با دعا انسان از یک سو به مبدأ و معاد متصل می‌شود و از سوی دیگر فقر و نیاز ذاتی او ظاهر می‌گردد.

    3- سرکوبی نفس:

    نیایش‌گر با ایستادن در پیشگاه حق و با توجه به کبریایی او، در خود، خضوع و خشوع احساس می‌کند و خدا را به بزرگی یاد می‌کند. فقط دعا است که فروتنی توأم با مناعت و عزت نفس می‌آورد.

    4-یاد خدا: 

    در دعاهای وارده نمی‌توان دعایی را یافت که از ذکر و یاد خدا خالی باشد. بعضی از اهل معرفت گفته‌اند: انسان در دعا و سؤال از خداوند باید حاجت و خواسته‌اش را وسیله ذکر قرار دهد، نه آن که ذکر را وسیله حاجت، یعنی حاجت باید مقدمه برای ذکر باشد. (3)

    5-درک لذت  سخن گفتن با محبوب:

    مؤمن با دعای خویش، لذت مکالمه با محبوب را ادراک می‌کند. افتخاری بالاتر از این نیست که بنده بدون واسطه با معبود خود درد‌ دل کند. در این صورت است که دعا کننده حاجتش را از یاد می‌برد. امام صادق (ع) می‌فرماید:« هر گاه دعا کردم و مرا اجابت کرد، عرض حاجت خود رافراموش کردم، چون اجابت کردن حق تعالی، اعظم و اجل است ،اگر چه بنده از خدا جمیع نعمت های ابدی بهشت را بخواهد.» (4)

    6-پاکی و پاکیزگی:

    دعا کننده در موقع دعا، باید آدابی را رعایت کند، که از جمله آن‌ها، ترک لقمه حرام و صداقت و راستی در گفتار و کردار است. در این صورت مقید می‌شود که از راه حرام ارتزاق نکند و کسب و کارش ناروا نباشد. پیداست که با این وصف به چه مرحله‌ای از پاکی می‌رسد. 

    7-درمان بیماری:

    دعا کننده با دعای خود، تلقین به نفس می‌کند تا روی پای خود بایستد و از حوادث نهراسد. تلقین به نفس از نظر روان شناسان در بهبود بیماری‌های روحی و جسمی مؤثر است.

    در مورد «مسیو گوئه» گفته شده: امراض علاج ناپذیر را با اسلوب خاص معالجه می‌کرد. از جمله روش‌های او این بود که جملاتی می‌ساخت و بیمار را موظف می‌کرد که آن‌ها را در اوقات و اوضاع معینی به ویژه صبح، به محض بیدار شدن تکرار نماید، کار این مرد به جایی رسید که دانشجویان پزشکی پس از فراغت از تحصیل طب، نزد او می‌رفتند و مدتی شاگردی این پزشک فرانسوی طب ناخوانده را می‌کردند. این نکته به طور مفصل در پرسش دوازده مطرح خواهد شد.(5)

    8-آرام بخشی:ادامه مطلب...




    ::: جمعه 88/7/17 ::: ساعت 11:3 صبح :::   توسط علی عرب فیروزجائی 
    نظرات شما: نظر