دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
نظرات شما: نظر
بنازم ماه شعبان را که با شادى قرین باشد در او میلاد عباس و حسین و ساجدین باشد
به نیمه چون رسد شعبان مهش تابنده تر گردد چرا چون چشم زهرا روشن از روى پسر گردد
شعف در نیمه شعبان به قلب عاشقان باشد جهان در انتظار مهدى صاحب زمان باشد.
اعیاد شعبانیه مبارک باد
نظرات شما: نظر
تمام لذت عمرم همین است که مولایم امیرالمومنین است
شاعر معروف جلال الدین بلخی معروف به مولوی درباره اخلاص اخلاص حضرت علی علیه السلام در کتاب مثنوی خود از مثال زده وبعد شعری در این باره سروده است .
البته بطور خلاصه عرض کنم :
در جنگ خندق وقتی حضرت علی علیه السلام به عمر بن عبدود (قهرمان جبهه کفر بود) غلبه پیدا کرد عمرد بن عبدود به صورت حضرت علی علیه السلام اب دهن پرتاب کرد حضرت برای اینکه بخاطر بی ادبی سر از بدن او جدا نکند وفقط وفقط به خاطر خدا سر را از بدن ان ملعون جدا کرده باشد از روی سینه عمربن عبدود بلند شد وچند قدمی راه رفت تا خشمی نسبت به او نداشته باشد ؛ودوباره برگشت وسر از تن عمر بن عبدود جدا کرد بدون اینکه زرهی گران غمیمت را به عنوان غنیمت بر دارد از کنار جسدش گذشت به طرف رسول الله باز گشت .1
شعر زیبای مولوی درباره مدح مولا علی علیه السلام
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزااش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بیمحل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی
آن چه دیدی بهتر از پیکار من تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید در دل و جان شعلهای آمد پدید
ادامه مطلب...
نظرات شما: نظر
امامت از اصول دین است یا...
با توجه به اعتقاد شیعه و این حدیث که از حضرت رسول اکرم( صلی الله علیه اله) که می فرماید (هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است)و حدیث های دیگر؛ امامت از اصول دین باید باشد چون هر فردی باید امام زمانش را بشناسد و به او هم اعتقاد داشته باشد و اگر غیر این باشد در مرگ جاهلی مرده است .1چون امام و جانشین پیامبر(صلّی الله علیه و آله ) عهده دار مسئولیت جامعه اسلامی در ابعاد علمی،دینی، اعتقادی، فقهی، سیاسی، اجتماعی و ...می باشد
بنابراین یکی از اموری که بر مسئله امامت مترتب می گردد مسائل اعتقادی در احکام فقهی و سایر قوانین اجتماعی و اقتصادی است که امت اسلامی در هر زمانی به آن نیازمند می باشد، و به همین جهت شیعیان بر طبق فرمایش پیامبر اسلام ( صلّی الله علیه و آله)که فرمود: « من شهر علمم و علی باب آن است هر که شهر را بخواهد باید از در آن وارد شود»2 از علم و رهنمودهای فقهی و اعتقادی اهل بیت (علیه السلام) برخوردارند،
ادامه مطلب...
نظرات شما: نظر
از علامه جعفری میپرسند چی شد که به این کمالات رسیدی؟
ایشان در جواب خاطرهای از دوران طلبگی تعریف میکنند و اظهار میکنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده: "ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم که، در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی میخوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی، که نجف آبادی بود، معدن ذوق بود.او که، میآمد من به الکفایه، قطعاً به وجود میآمد جلسه دست او قرار میگرفت.
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد) که ما خرما پزان میگوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم میشد.
آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشههای بوجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت میکرد ما ایرانیها هم که، اصلاً خواب و استراحت نداشتیم.
آن سال آنقدر گرما زیاد بود که، اصلاً قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود.تقریباً هم مخروبه بود.
من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه میکردم و میخوابید.اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود.
گرما واقعاً کشنده بود، وقتی میخواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور بر میدارم، در اقل وقت و سریع!
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما ، تلفات هم گرفته بود، ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که کتابی هم نوشته بنام " شناسنامه خر " آمد.
مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود، به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد.
عکس یک دختر بود که، زیرش نوشته بود
ادامه مطلب...
نظرات شما: نظر
در پناه لطف حق باید گریخت
و توصیه قرآن کریم نیز همین است:
فاذا قرات القرآن فاستعد بالله من الشیطان الرجیم
وقتی که قرآن میخوانی از شر شیطان دست به دامان خداوند باش
از اینرو گفتهاند: یکی از آداب خواندن قرآن کریم استعاذه است.
«استعاذه» از ریشه «عوض» و یا «عیاض» بوده و به معنای چسبیدن و پیوستن است، و به خداوند استعاذه کردن به معنای دست به دامان او شدن است.
و خداوند نیز پناه خواهد داد زیرا که پناه دهنده و ایمنی بخش است.
پس بنابراین استعاذه گفتن نیست بلکه حرکت و اقدام است درست مثل وقتی که رگبار تگرگ بیوقفه میبارد تو نمیگویی پناه میبرم به سقف بلکه با شتاب تمام خود را به زیر سقف میکشانی، و این همان معنی استعاذه و پناه بردن است.
پس اگر قرآن کریم میگوید:
هنگام خواندن قرآن استعاذه کن و به خداوند پناه ببر، نه به این معناست که اعوذ بالله بگو، اگر چه گفتن این سخن نیز سنت پیامبر بوده و مستحب است، اما در اینجا منظور آن است که به سوی خداوند حرکت کن و خود را دامن کشان به دامان او برسان.
نظرات شما: نظر