باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید دوباره شور عاشوار به پا شد
حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد ... ای به دل بسته ، قدری آهسته
کن مدارا با ، زینب خسته ... یا حسین مظلوم ...
ادامه مطلب...
نظرات شما: نظر
حماسه عاشورا، رخدادى دو پهلو است و اگر این جریان را از یک سو بررسى کنیم، به این نتیجه مىرسیم که امام حسین (علیه-السلام) شهید شد و فرزندانش کشته شده و اهل و عشیرهاش به اسارت درآمدند و یزید بن معاویه پیروز و غالب گشت. اگر گریه بر اباعبدالله (علیه السلام) از این دید تحلیل شود، این اشک و آه صرفاً بروز عاطفه انسانى است بر این که فردى مورد شکنجه بدنى و روحى قرار گرفت و به طرز ناگوارى به قتل رسید.
از این زاویه، گریه صرفاً درد دل و همدردى با صاحبان درد است. این گریه با گریه بر کشته شدگان حلبچه یا هیروشیما تفاوتى ندارد، تنها تفاوت در شدّت درد و روش کشته شدن است. امّا اگر واقعه عاشورا را از زوایه دیگرى بررسى کنیم، مىبینیم که در آنجا پیروزى از آن امام حسین (علیه السلام) است و این یزید و کارگزاران او هستند که شکست خوردند. در واقع از این نگاه، واقعه عاشوراپیروزى صفات حسنه در درجه اعلاى خود، بر صفات رذیله در درجه ادناى خود بود.
در این صورت گریه با این دیدگاه، دیگر گریه بر اساس عاطفه نخواهد بود و صرفاً تراژدى و همدردى و همسویى با صاحبان درد از روى احساسات نیست، تا بگوییم آن حضرت که به مقام فنا نایل شد، دیگر گریه براى او چه حکمتى دارد؟
گذشته از اینکه امام حسین (علیه السلام) به مقام بقا بعد از فنا و توحید جامع که اسم جامع الله است، رسید. مقامى است که تنها شایسته پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) و دیگر چهارده معصوم (علیهم السلام) است. از این رو گریه براى امام حسین (علیه السلام) تجلى محبت به صفات خدا و راهیابى به فضایل است. و بیزارى از رذایل و دشمنان خداست.
نظرات شما: نظر
الهی بمیرم! این بچه های قد و نیم قد که شوروهلهله کودکانه شان در خشونت ریگ ها و خارهای بی رحم این برهوت گرفتاراست ازکدام تبارمظلومند؟
دریغا ، آن بانوان نجیب از کدام قبیله صبرند که عبایی از نور به سر دارند وحریم حیا وعصمت شان عرق شرم را بر پیشانی زمین و زمان می نشاند و نگاه های نگرانشان غیرت عرب را مجازات می کند.؟
وای برمن ، آن گریه های سوزناک نوزاد شش ماهه کیست که دل آسمان و زمین را به درد می آورد وجان هستی را می گدازد؟
آن دخترسه ساله شیرین زبان ماهرو ،دردانه کدام خانواده است که به پیراهن گلدارش می نازد و با کرشمه های کودکانه نوازش های پدرنازخریده را برای همسالان وا گویه می کند؟.
شگفتا ،این مردان بلند بالا و خورشید رخ کیانند که نوای مناجات و استغاثه هایشان زمین را به آسمان متصل می کند و لطافت صدایشان دل سخت این وادی دهشتناک را نرم می سازد؟
بی قراری و دل واپسی آن مرد علمدار و رشید و ستبر بازو که پروانه وار بر گرد خیمه ها می چرخد و برق چشمان بیدارش دل سیاهی شب را می شکافد از برای چیست؟
عجبا !درآن سوی صحرا کیانند که صدای آختن شمشیرها و نیزه هایشان گوش فلک را می آزارد و نفس های پرکینه و آمیخته با نعره های مستانه برآمده از خوی دنیازدگی وخشونت آنان، صحرا را هم به تنگ آورده است؟
چه مردمانی هستند که سنگدلی و بی رحمی را با میخ های جهل و تعصب به پای ستوران خویش نعل می سازند تا آنگونه که می خواهند بتازند ونگاه غضبناکشان از پس چهره های پوشانده ومخوف ، کشتن ، آتش زدن وغارت کردن نگین ها وخلخال ها را انتظار می کشد؟
خدای من! این صحرایادامه مطلب...
نظرات شما: نظر